دانلود رمان از جنس اقلیما
داستان دختریه که پدری معتاد داره و این دختر برای بردگی به فردی خشن فروخته میشود.که طی این ماجرا اتفاق هایی رخ میدهد و ...
بخشی از مقدمه رمان از جنس اقلمیا:
تمام تنم بخاطرکتکای دیشب کوفته وزخمی بود.بخاطر اینکه نتونسته بودم پول بیشتری براش ببرم تا میتونست کتکم زد.
ازاین مرد که اسم پدر رو یدک میکشه متنفرم .
صدای حال بهم زنش بلند شد : کدوم گووووری هسی دخترررره ی تنه لششش.پاشوو برو دنبال کارت .
لباس هامو عوض کردم و قفل دروباز کردم.
همیشه قفل میکردم چون به یه ادم معتاد اعتمادی نبود و بعید نبود از سرنئشگی به دختر خودش ت ج ا و ز کنه . آخ مامان کاش بودی و زخمای تنمو میدیدی … از اتاق بیرون رفتم.مشغول ساختن خودش بود.
نگاهی تو یخچال کردم.
هیچی براخوردن نبود.دلم ضعف میکرد و همه ی پولامو دیشب منوچهر ازم گرفته بود نمیتونستم چیزی بخرم و شکممو سیر کنم.
بافکر اینکه اولین دشت امروزو خرج خودم میکنم کفشامو پام کردم و بیرون اومدم.کاش جایی بود ک برم و باهمیشه ازاین خرابشده دوربشم.
دستی به موهای پر کلاغیم کشیدم و کردمشون تو مقنعه ودر کوچه رو باز کردم.
با دیدن ادمای جلوی در سرجام خشکم زد.لرز بدی به جونم افتاد. یاد روزی افتادم که چنتا از رفیقای منوچهر برای عیش و نوش اومده بودن خونه ما. یکیشون که بد مست کرده بود اومد توحیاط . منم کنار حوض مشغول شستن ظرف بودم
که از پشت دستی دورم حلقه شد.
برای خرید روی لینک زیر پرداخت کنید.
بعد از خرید و پرداخت موفق به صفحه دانلود هدایت خواهید شد.
عالی💛